English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
centre game U بازی مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
danish gambit U گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
Other Matches
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
centrical U مرکزی
axial U مرکزی
cl U خط مرکزی
central pumping station U مرکزی
cores U مرکزی
centre pocket U مرکزی
core U مرکزی
focal line U خط مرکزی
central U مرکزی
focal U مرکزی
centerline U خط مرکزی
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
central government U حکومت مرکزی
central head U فشار مرکزی
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
central city U شهر مرکزی
centralized plan U پلان مرکزی
central fissure U شیار مرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
concourse U تالار مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
central canal U مجرای مرکزی
central gyrus U شکنج مرکزی
central U کامپیوتر مرکزی
central convolution U شکنج مرکزی
central control desk U میزفرمان مرکزی
central load U بار مرکزی
spherical angle U زاویه مرکزی
three centred curve U منحنی سه مرکزی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
directrix U خط تیر مرکزی
eccentricity U برون مرکزی
eccentricities U برون مرکزی
subcentral U زیر مرکزی
head office U دفتر مرکزی
head office U اداره مرکزی
state government U دولت مرکزی
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
fovea centralis U فرورفتگی مرکزی
nuclei U لب هسته مرکزی
centrum U جسم مرکزی
centrosymmetric U متقارن مرکزی
centrically U بطور مرکزی
central office U دفتر مرکزی
centrifugal U گریز از مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
central position U وضعیت مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
holding company U شرکت مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
central site U سایت مرکزی
central terminal U پایانه مرکزی
centralism U مرکزی نگری
nucleus U لب هسته مرکزی
center distance U فاصله مرکزی
center U گروه مرکزی
center base U میدان مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
axial pressure U فشار مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
centralist U مرکزی نگر
mainframe U پردازنده مرکزی
central bank U بانک مرکزی
boost coil U کوئل مرکزی
centralists U مرکزی نگر
mainframes U پردازنده مرکزی
centripetal U جانب مرکزی
GHQ U مخفف ستاد مرکزی
inner city U بخش مرکزی شهر
heartlands U منطقه مرکزی وحیاتی
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
downtown U قسمت مرکزی شهر
heartland U منطقه مرکزی وحیاتی
centre U وسط ونقطه مرکزی
inner cities U بخش مرکزی شهر
center U وسط ونقطه مرکزی
one shot pump U پمپ روغن مرکزی
precentral gyrus U شکنج پیش مرکزی
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
nave U تالار مرکزی صحن
naves U تالار مرکزی صحن
centers U وسط ونقطه مرکزی
vertical center line illusion U خطای خط قائم مرکزی
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
gold U دایره مرکزی هدف
centered U وسط ونقطه مرکزی
conurbation U شهر مهم مرکزی
golds U دایره مرکزی هدف
axis of the bore U محور مرکزی لوله
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
post office U اداره مرکزی پست
statolatry U حمایت ازقدرت مرکزی
the middlands U استانهای مرکزی انگلستان
post offices U اداره مرکزی پست
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
heliocentric system U دستگاه خورشید مرکزی
conurbations U شهر مهم مرکزی
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
centred U وسط ونقطه مرکزی
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
core U هسته مرکزی مفتول
cento U سازمان پیمان مرکزی
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
geocentric system U دستگاه زمین مرکزی
geocentric U دوران زمین مرکزی
cores U هسته مرکزی مفتول
rimland U حومه ناحیه مرکزی
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
central planning U برنامه ریزی مرکزی
center of gravity axis U محور ثقل مرکزی
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
multicenter binding U پیوند چند مرکزی
cns U دستگاه عصبی مرکزی
pecans U درخت گردوی امریکای مرکزی
geothermic U وابسته به حرارت مرکزی زمین
pecan U درخت گردوی امریکای مرکزی
keels U ستون عرضی مرکزی ناو
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
x ring U دایره مرکزی هدف تیراندازی
directrix U خط مرکزی منطقه اتش توپ
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
keel U ستون عرضی مرکزی ناو
osset U اریایی نژادان قفقاز مرکزی
radian U زاویه مرکزی قوس دایره
king's yellow U مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
Ivory Coast U کرانهی مرکزی و غربی افریقا
geocentric U دارای مرکزی در زمین زمینی
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
general posr office U اداره مرکزی پست در لندن
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
high asia U قسمت بلند و مرکزی امریکا
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
geothermal U وابسته به حرارت مرکزی زمین
central food preparation facility U کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
totalitarianism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
totalism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
wing section U بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
abneural U واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
slovak U نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
centre U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centers U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centered U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centred U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
cpu U Unit Processing Central واحد پردازش مرکزی
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
crom U قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
objecting U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objected U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
logs U بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
log U بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
collection U ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
collections U ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
tulip design U طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
multistation access unit U buH مرکزی برای اتصال کابلهای شبکه Token Ring
microprocessor U مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
peripheral U قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
integrated U محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
star network topology U شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
microprocessors U مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com